جلد. (فرهنگ اسدی نخجوانی) (برهان). مردی جلد را گویند. (صحاح الفرس). جلدکار. (انجمن آرا) ، کاردان. کارآزموده. تجربه کار. مقابل نکرده کار. (برهان). آزموده کار. کارکرده. (انجمن آرا). مجرب. آزموده. عامل: جادو نباشد از تو به تنبل سوارتر عفریت کرده کار و تو زو کرده کارتر. دقیقی. ترا نخواهم جز کافر و ستمگر از آنک به بد نمودن من کرده کار و آژیری. دقیقی. (یادداشت مؤلف). استاد. (انجمن آرا). - نکرده کار، ناآزموده. نامجرب. (یادداشت مؤلف) : نکرده کار را مبر به کار. (یادداشت مؤلف). چسان کار بگشاید از روزگار به ناکرده کاری فتاده ست کار. ملاطغرا (از آنندراج)
جلد. (فرهنگ اسدی نخجوانی) (برهان). مردی جلد را گویند. (صحاح الفرس). جلدکار. (انجمن آرا) ، کاردان. کارآزموده. تجربه کار. مقابل نکرده کار. (برهان). آزموده کار. کارکرده. (انجمن آرا). مجرب. آزموده. عامل: جادو نباشد از تو به تنبل سوارتر عفریت کرده کار و تو زو کرده کارتر. دقیقی. ترا نخواهم جز کافر و ستمگر از آنک به بد نمودن من کرده کار و آژیری. دقیقی. (یادداشت مؤلف). استاد. (انجمن آرا). - نکرده کار، ناآزموده. نامجرب. (یادداشت مؤلف) : نکرده کار را مبر به کار. (یادداشت مؤلف). چسان کار بگشاید از روزگار به ناکرده کاری فتاده ست کار. ملاطغرا (از آنندراج)
دهی است از دهستان میانکوه بخش اردل شهرستان شهرکرد که در 36 هزارگزی جنوب اردل و متصل به راه عمومی شلیل به ویلان واقع شده است. هوای آن معتدل و سکنه اش 398 تن است. آب آن از چشمه تأمین می شود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری و ذغالسوزی و صنایع دستی زنان قالی بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
دهی است از دهستان میانکوه بخش اردل شهرستان شهرکرد که در 36 هزارگزی جنوب اردل و متصل به راه عمومی شلیل به ویلان واقع شده است. هوای آن معتدل و سکنه اش 398 تن است. آب آن از چشمه تأمین می شود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری و ذغالسوزی و صنایع دستی زنان قالی بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)